۱۳۸۷-۰۵-۲۰

فرازهائی از کلمات مبارکهء مکنونه

فرازهائی از کلمات مبارکهء مکنونه

(بنام گوینده توانا)

ای صاحبان هوش و گوش اوّل سروش دوست اینست:
(ای بلبل معنوی)
جز در گلبن معانی جای مگزین و ای هدهد سلیمان عشق جز در سبای جانان وطن مگیر و ای عنقای بقا جز در قاف وفا محلّ مپذیر. این است مکان تو؛ اگر بلامکان به پَر جان برپری و آهنگ مقام خود رایگان نمائی.
*******************

(ای پسر روح)
هر طیری را نظر بر آشیان است، و هر بلبلی را مقصود، جمالِ گُل. مگر طیور افئدهء عباد که به ترابِ فانی قانع شده، از آشیان باقی دور مانده‌اند و به گِلهای بُعد توجّه نموده، از گُلهای قرب محروم گشته‌اند. زهی حیرت و حسرت و افسوس و دریغ که به ابریقی از امواج بحر رفیق اعلی گذشته‌اند و از افق ابهی دور مانده‌اند.
*******************

(ای دوست)
در روضه قلب جز گُل عشق مکار و از ذیل بلبل حبّ و شوق، دست مدار. مصاحبتِ ابرار را غنیمت دان و از مرافقت اشرار دست و دل هر دو بردار.
*******************

(ای پسر انصاف)
کدام عاشق جز در وطن معشوق محلّ گیرد؟ و کدام طالب که بی مطلوب
راحت جوید؟ عاشق صادق را حیات در وصال است و موت در فراق. صدرشان از صبر خالی و قلوبشان از اصطبار مقدّس. از صد هزار جان درگذرند و به کوی جانان شتابند.
*******************

(ای پسر خاک)
به راستی می گویم، غافلترین عباد کسی است که در قول مجادله نماید و بر برادر خود تفوّق جوید. بگو ای برادران به اعمال خود را بیارائید نه به اقوال.
*******************

(ای پسران ارض)
به راستی بدانید، قلبی که در آن شائبهء حسد باقی باشد، البتّه به جبروت باقی ِ من در نیاید و از ملکوت تقدیس ِ من روائح قدس نشنود.
*******************

(ای پسر حبّ)
از تو تا رفرف امتناع قرب و سدره ارتفاع عشق قدمی فاصله؛ قدم اوّل بردار و قدم دیگر بر عالم قدم گذار و در سرادق خلد وارد شو. پس بشنو آنچه از قلم عزّ نزول یافت.
*******************

(ای پسر عزّ)
در سبیل قدس چالاک شو و بر افلاک اُنس قدم گذار؛ قلب را به صیقل ِ روح پاک کن و آهنگِ ساحتِ لولاک نما.
*******************

(ای سایه نابود)
از مدارج ذلّ وهم بگذر و به معارج ِ عزّ یقین اندرا. چشم حق بگشا تا جمال مبین بینی و تبارک اللّه أحسن الخالقین گوئی.
*******************

(ای پسر هوی)
به راستی بشنو، چشم فانی جمال باقی نشناسد و دل مرده جز به گُل پژمرده مشغول نشود، زیرا که هر قرینی قرین ِ خود را جوید و به جنس ِ خود اُنس گیرد.
*******************

(ای دوستان)
به جمالِ فانی از جمالِ باقی مگذرید و به خاکدان ترابی دل مبندید.
*******************

(ای صاحب دو چشم)
چشمی بربند و چشمی برگشا. بربند یعنی از عالم و عالمیان، برگشا یعنی به جمال قدس جانان.
*******************

(ای دوست لسانی من)
قدری تأمّل اختیار کن. هرگز شنیده ای که یار و اغیار در قلبی بگنجد؟ پس اغیار را بران تا جانان به منزل خود در آید.
*******************

(ای پسر روح)
قفس بشکن و چون همای عشق به هوای قدس پرواز کن و از نَفْس بگذر و با نَفَس ِ رحمانی در فضای قدس ِ ربّانی بیارام.
*******************

(ای ساذج هوی)
حرص را باید گذاشت و به قناعت قانع شد. زیرا که لازال حریص محروم بوده و قانع محبوب و مقبول.
*******************

(ای پسر کنیز من)
اگر فیض روح القدس طلبی با احرار مصاحب شو. زیرا که ابرار جام باقی از
کفِ ساقی خلد نوشیده‌اند و قلب مردگان را چون صبح ِ صادق، زنده و منیر و روشن نمایند.
*******************

(ای ظالمان ارض)
از ظلم، دست خود را کوتاه نمائید که قسم یاد نموده‌ام از ظلم احدی نگذرم و این عهدی است که در لوح محفوظ محتوم داشتم و به خاتم عزّ مختوم.
*******************

(ای پسران آدم)
کلمه طیبه و اعمال طاهره مقدّسه به سمآء عزّ احدیه صعود نماید. جهد کنید تا اَعمال از غبار ریا و کدورت نفس و هوی پاک شود و به ساحت عزّ قبول درآید. چه که عنقریب صرّافان وجود در پیشگاه حضور معبود جز تقوای خالص نپذیرند و غیر عمل پاک قبول ننمایند. اینست آفتاب حکمت و معانی که از افق فمّ مشیت ربّانی اشراق فرمود، طوبی للمقبلین.
*******************

(ای بندگان من)
شما اشجار رضوان منید باید به اثمار بدیعه منیعه ظاهر شوید تا خود و دیگران از شما منتفع شوند. لذا بر کلّ لازم که به صنایع و اکتساب مشغول گردند. اینست اسباب غنا یا اولی الألباب وَ اِنّ الأمُورَ مُعلّقَةٌ بِاَسبابِها وَ فَضلُ اللّهِ یُغنیکُم بِها. و اشجار بی ثمار لایق نار بوده و خواهد بود.
*******************

هیچ نظری موجود نیست: